کد مطلب:314566 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:185

پناه درماندگان
از شیخ محمد سعید آل آقا نقل شده است كه گفت:

در كربلا یك مرد و زن نو عروس زندگی می كردند. یك شب شوهر آن زن دید همسرش خلخال در پای ندارد. زن فراموش كرده بود كه خلخال را در كجا گذاشته است و در نتیجه شوهرش او را تهدید به كشتن كرد. زن، از ترس شوهر، به حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام آن پناه درماندگان، پناهنده شد و شب را در آنجا ماند. آخر شب خادمین حرم برای جارو و نظافت آمده و به وی می گویند: خانم، از حرم بیرون روید، ما در اینجا كار داریم.

زن می گوید: تا حاجت نگیرم، نمی روم!

پس از آنكه واقعه را می فهمند، می گویند: ما همراه تو برای شفاعت نزد شوهرت می آییم. می گوید: محال است از اینجا بروم و سپس های های می گرید و می گوید: یا اباالفضل (دخیلك). در این حین گاوی را دیدند كه شتابان خود را به صحن مطهر قمر بنی هاشم علیه السلام رسانید و در آنجا استفراغ كرد و خلخال آن زن را، كه صبح همراه با علفهای باغچه شان خورده بود، بیرون آورد. [1] .


[1] مقتل جامع، ج 2، ص 253، حجة الاسلام والمسلمين آقاي سيد محمدتقي مقدم.